دعا و واسطه
در دعاها بين خدا و انسان نبايد كسي و يا چيزي واسطه شود. اين سختترين آزمايشي است كه براي يك انسان در نظر گرفته ميشود. بعضي كارها بايد با يك واسطه و وسيله انجام پذيرد ، اما تعدادي كار اصلي هست كه بايد بدون واسطه انجام پذيرد. با يك مثال موضوع را مي شكافيم . تصور كنيد كه شما براي آموزش رانندگي ثبت نام كرده ايد. در اين حالت وسايلي براي آموزش شما در نظر گرفته ميشود. از جمله اينكه يك اتومبيل ساخته شده است. يك مربي براي اين كار آموزش ديده شده است. ساعت مشخصي براي اين كار در نظر گرفته شده است. كمربند ايمني بايد استفاده كنيد و ...اينها وسيله اند براي آموزش شما. اما نكته اصلي اين است كه شما بايد خودتون پشت فرمان بنشينيد و خودتون رانندگي كنيد. اگر مربي يكي ديگر را بياورد و پشت فرمان بنشاند و بخواهد از طريق اين واسطه رانندگي را به شما ياد دهد ، هيچوقت نخواهد توانست و شما هم هيچوقت ياد نخواهيد گرفت. در واقع آن همه وسيله و امكانات براي اين بود كه شما خودت پشت فرمان بنشينيد و مستقيما خودت رانندگي كنيد. در مورد دعا هم همينطور است. پيامبران آمدند تا ما را به راه راست راهنمايي كنند ، تا راه درست خداپرستي را به ما نشان دهند. تمام نعمتهاي دنيا در اختيار انسان قرار داده شده است. براي چي ؟ براي اينكه ما خودمون مستقيما و بدون واسطه خدا را بخوانيم. هدف خواندن خداست بدون واسطه. هدف اصلي نبايد گم شود. شيطان ملعون در گيرو دار و شلوغي روزگار ميخواهد هدف اصلي را كم اهميت جلوه دهد و آن را گم کند.
متاسفانه خيلي از انسانها شكرگذار خدا نيستند و در جريان اصلي زندگي خدا را فراموش مي كنند. در جريان معمولي زندگي از واسطه هاي خويش طلب كمك مي كنند ، براي آنان قرباني و نذر مي كنند . اما همينكه به يك مشكل جدي برخوردند ، آنوقت فقط خدا در ذهنشان مي ماند و آنموقع فقط از خدا طلب كمك مي كنند و دعاهايشان خالص به خدا تعلق مي يابد. اما آنموقع چه فايده اي دارد؟ آيا تا بحال شده كه در حين غذا خوردن لقمه تو گلوتون گير كند. در آن حالت كه مرگ را با چشمهاي خويش ميبيند! در اين حالت انسان خالصانه خدا را در نظر ميگيرد و تمام واسطه ها يهو گم ميشوند. اما چرا نبايد اين خالصانه خواندن خدا در همه وقتها باشد. چرا بايد فقط در زمان خفه شدن باشد! واقعا چرا انسان اين حس زيباي يكتاپرستي را بايد به لحظات مرگ و لقمه در گلو گيركردن بيندازد ، آيا واقعا مايه تاسف نيست!
سوره يونس آيه 22و23و24و25
22 اوست كه شما را در سراسر خشكی و دريا حركت می دهد. شما در كشتی ها سوار می شويد و آنها به آرامی در نسيمی دلپذير حركت می كنند. سپس، در حالی كه در آن شادمان هستند، بادی سخت می وزد و امواج از هر طرف آنها را در بر می گيرد. در اين هنگام است كه آنها از خدا درخواست می کنند. دعاهای خود را خالصانه فقط به او اختصاص می دهند: "اگر تو فقط اين بار ما را نجات دهی، تا ابد سپاسگزار خواهيم بود."
۲۳ اما همين كه آنها را نجات می دهد، در زمين تعدی می كنند و با حقيقت مخالفت می نمايند. ای مردم، ستمكاریتان فقط عليه نفس خودتان است. شما سرگرم زندگی مادی اين دنيا شده ايد، سپس بازگشت نهايی شما به سوی ماست، آنگاه ما شما را از تمام اعمالی كه انجام داده بوديد، آگاه می كنيم.
۲۴ مثال زندگی اين دنيا مانند اين است: ما آب را از آسمان فرو می فرستيم تا با آن انواع گياهان را از زمين برويانيم و برای مردم و حيوانات غذا فراهم كنيم. سپس، درست هنگامی كه زمين كاملاً آراسته شده است و مردم آن فكر می كنند كه آن را تحت كنترل دارند، حكم ما در شب يا روز* فرا می رسد، آن را كاملاً خشك و بدون محصول باقی می گذارد، چنانكه گويی روز قبل چيزی وجود نداشته است. ما آيات را اين چنين برای مردمی كه تفكر می كنند، توضيح می دهيم.
۲۵ خدا به سرای صلح دعوت می كند و هر كه را بخواهد، در راه مستقيم هدايت می نمايد.
چرا معمولا دعاهاي انسان در لحظات آخر مستجاب ميشود؟
با توجه به مطالب بالا جواب اين سوال خيلي ساده است. زيرا انسان در طول زندگي از طريق واسطه ها طلب كمك ميكند ، اما همينكه مشكلش جدي شد ، خودش شخصا متوجه ميشود كه فقط خدا همه كاره است ، خودش شخصا متوجه ميشود كه فقط خدا صداي همه را مي شنود ، خودش شخصا متوجه ميشود كه فقط خدا همه را ميبيند ؛ دراين حالت خالصانه خدا را ميخواند و دراين حالت است كه خدا دعايش را مستجاب مي كند. جالب اين است كه با اين تجربه ، چنين انساني بعد از نجات يافتن ، دوباره به سراغ همان عادت اولي ميرود. وا اسفا!!! خداي مهربان توانا ميفرمايد :
ادعوني استجب لكم ، اما چرا دعاهاي خيلي ها مستجاب نميشود ؟ زيرا خالصا براي خدا نيست. اگر دعا خالص باشه ، طبق وعده خدا حتما برآورده ميشود (ادعوني استجب لكم).